زیبایی سحرانگیز!

زیبایی خارق العاده طبیعت چشم هرانسانی را خیره کرده است. اگر به امواج دریا بنگریم که بر سواحل سنگی میشکنند، مبهوت هزاران سایه و رنگ آن میشویم.

هر چه در مورد زندگی انسانها، دنیای ما، یا جهان یاد می گیریم، مایه شگفتی است. بعنوان مثال، رمز و راز الکترون ها که به هر عنصری ویژگی خاصی میبخشند، موقعیت دقیق سیارات در منظومه شمسی، هماهنگی عجیب و زیبای بین نت های موسیقی، ستارگان غول پیکر ساخته شده از ریزترین ذرات که حتی نمی توان دید، تکثیر معجزه آسای کوچکترین دانه ها ، همه وهمه انعکاسی است ازاین زیبایی خاص و سحرآمیز! این چه نیروی هوشمند و زیباست که اینهمه شگفتی را بوجود آورده است؟!

کنجکاوی ما همیشه ما را به جستجوی ناشناخته ها سوق می دهد. ما قواعد علمی و کهکشانها را یاد گرفته، دائم در حال کاوش چیزیهایی هستیم که نمی دانیم. اما گویا ترس و ناآرامی ما مانع از رویارویی با این قدرت خلاق شده است. آیا روزی خواهد آمد که بتوانیم بی پرده و مستقیم با این قدرت پرشکوه در تماس بوده و او را درک کنیم؟ البته، ولی یقیناً اینکار مستلزم جسارت و صداقت زیادی می باشد تا بتوان بر ترس، غرور، فشار همسالان، باورهای غلط فرهنگی و حتی مشاهدات ظاهرأ علمی که دستاکاری شده است غلبه یافت!

انسان های عجیب

اما قبل از هر چیز چقدر ما انسانها خودمان را میشناسیم؟ من و تو نوادگان یک قبیله غریب هستیم. بعنوان مثال، ما براحتی جان خودمان را به خطر می اندازیم، جلوی اتوبوس می پریم تا بچه ای را که حتی نمی شناسیم نجات دهیم! با این حال، ازدست راننده ای که جلوی ما کندتر رانندگی می کند ناراحت و عصبانی می شویم! ما کی هستیم؟ چطور شد که ما بر روی سیاره زمین در جوار همدیگر قرار گرفتیم؟

وقتی به گذشته نگاه میکنیم، در طول تاریخ تجربه های تلخی را پشت سر گذاشته ایم. برای گسترش سلطه یا حفظ آزادیمان علیه یکدیگر بجان هم افتادیم. ما به دنبال زندگی بهتر و جامعه ای بهتر بودیم و هستیم تا بتوانیم راحت زندگی کنیم. با این حال، ما هنوز در جنگ و جدال با دیگران وبا خودمان هستیم. ما ادعا میکنیم که به منطق و احترام متقابل اعتقاد داریم، اما اعمال ما خلاف آن را ثابت می کند.

ما تنها میتوانیم یک دنیای بی نقص و هماهنگی را درذهن خود خلق بکنیم. وحتی وقتی رهبران سیاسی ما وعده دنیای بهتر را میدهند، نمی توانند بقولشان عمل کنند، چونکه ما در دنیایی از هم گسیخته زندگی می کنیم. حتی زندگی های ما هرچند پر ارزش هستند، بزودی بپایان رسیده و هیچ معجون جادویی وجود ندارد که از فانی شدن ما جلوگیری کند. در نهایت بدنهای ما تسلیم می شوند، از هم می پاشند و از بین می روند. پس اگر همه ما از سطح زمین محو می شویم، هدف از زندگی چیست؟ ظاهرا همه چیز از بین خوهد رفت، پس آیا چیز دیگری هست که چشمان ما ندیده باشد؟ شاید تعجب کنیم ولی جواب آن در درون ماست! پس بیایید لحظه ای گوشمان را از غوغای این جهان ببندیم و به فریاد درون ما گوش بدهیم. صدای آشنایی را خواهیم شنید که به آرامی نجوا می کند، "زندگی جاوید وجود دارد!"

چقدر هیجان انگیز خواهد بود که به کشف این جهان وحتی فراتر برویم. بیایید باهم بدیدن جهان های مرئی و نامرئی و زیبایی باشکوه آنها سفر کنیم. اما اگاه باشید چون فراتر از تصور خود چالش خواهید شد! برای شروع این سفر لطفا روی " آغازی نو" کلیک کنید.