محبت خداگونه
"کسی که محبت دارد، صبور است و مهربان،حسود نیست و به کسی رشک نمی برد، مغرور نیست و هچگاه خودستایی نمی کند؛ به دیگران بدی نمی کند؛ خود خواه نیست و باعث رنجش کسی نمی شود. کسی که محبت دارد، پرتوقع نیست و از دیگران انتظار بیجا ندارد؛ عصبی و زودرنج نیست و کینه به دل نمی گیرد؛ هرگز از از بی انصافی و بی عدالتی خوشحال نمی شود، بلکه از پیروز شدن راستی شاد می گردد. اگر کسی را دوست بدارید، بهر قیمتی که باشد، به او وفادار می مانید، همیشه سخنان او را باور می کنید، سعادت او را می خواهید و از او دفاع می کنید." اول قرنتیان 4:13-7
مورد توجه قرار گرفتن و محبت دیدن از دیگران بحدی برای ما حیاتی است که از سنین کودکی حتی در نو جوانی، دانسته یا ندانسته، با خواهر و برادر خود در جنگ بودیم تا حد اکثرمحبت والدین را به خود جلب کنیم! ولی در عوض، هیچ وظیفه برای محبت کردن دیگران نمی دیدیم! ممکن است به افراد زیادی محبت کرده باشیم، ولی آیا این بخاطر دریافت محبت متقابل، فشار فرهنگی و خانوادگی، ویا زیبایی و بزرگمنشی، یا مقام عالی رتبه آن اشخاص بوده؟! بعبارت دیگر، محبت ما در اکثر موارد به خاطر چیزها یا اشخاصی است که به نظر ما، جالب، روح بخش، پرمنفعت یا آرام بخش هستند. پس وقتی آن چیزها یا افرادی که بحساب ما دوستشان داریم از توجه کردن به ما کوتاهی کنند، بلافاصله احساس و رفتار ما نسبت به آنها سرد می شود! این نوع محبت، محبت انسانی است.
محبت انسانی کاملاً وابسته به عمل و عکس العمل دیگران دارد. شاید ما قدم اول را بر داریم و کمی به کسی محبت یا توجه نشان دهیم ولی اگر بهمان اندازه توجه یا محبت نبینیم، طرز فکر و رفتار ما نسبت به آن شخص عوض می شود و از محبت کردن می افتیم. اما محبت حقیقی یا خداگونه کاملأ متفاوت است. محبت خداگونه بدون توجه به شرایط، از درون ما سرچشمه می گیرد و بر اساس احساسات ما نیست، بلکه با تصمیم آگاهانه، و برای خیریت دیگری شکوفا شده و انتظار عوض ندارد. محبت واقعی، از فدا کردن قسمتی از وقت، سرمایه، یا راحتی خود، پروایی ندارد.
چرا بعضی از روابط، حتی عشقهای که در ابتدا بسیار داغ بودند، به سردی گراییده و از بین می روند؟ ممکن است با تعجب از خود بپرسیم چه چیز هولناکی در زندگی آنها اتفاق می افتد که منجر به جدایی یا کنج نشینی آنها می شود؟ وقتی از نزدیک به واقعیت ها بنگریم، می بینیم که فقدان محبت الهی عامل اصلی ناراحتی ها و دردهای خانواده هاست. برعکس، جایی که محبت خداگونه وجود دارد، هر چند اتفاقات ناگوار روی دهد، روابط آنها از هم گسیخته نمی شود!
در طی زندگی، هر کدام از ما قدری از محبت انسان گونه را دیده و تجربه کرده ایم، و طبیعتأ هر وقت صحبت از محبت می شود، در ذهن ما، آنچه را که تجربه کرده ایم پدیدار می شود. برای همین، درک و معنی محبت خداگونه برای ما انسانها دشوار است. با این وجود، همه ما، دانسته یا ندانسته، خواسته یا ناخواسته، در جستجوی آن تلاش می کنیم. این محبت خداگونه چیست که به زندگی دوام، مفهوم و معنی می بخشد؟
وقتی عیسی مسیح برای بار سوم از پطرس پرسید: "آیا مرا دوست داری؟" پطرس آشفته خاطر شد و نمی دانست چه جوابی بدهد. او طعم محبت خداگونه و محبت فداکارانه را چشیده بود. او عیسی مسیح را بیش از هر کسی دوست داشت، اما آیا او عیسی مسیح را به همان اندازه دوست داشت؟
عیسی بجای ما جان داد ولی نه به خاطر اینکه ما کارهای خوبی انجام میدادیم. برعکس، درست در زمان که همه ما سخت در گناه غوطه می خوردیم و همدیگر را می رنجاندیم، او آنقدر ما را دوست داشت که داوطلبانه و با تصمیم قاطع، همچون یک قربانی، بر روی صلیب رفت و تاوان گناهان ما را پرداخت:
"اما ببینید خدا چقدر ما را دوست داشت که با وجود اینکه گناهکار بودیم، مسیح را فرستاد تا در راه ما فدا شود." رومیان 8:5
تجربه ما از محبت خداگونه از موقعی شروع می شود که خداوند گناهان ما را می بخشد و زندگی ابدی به ما عطا می کند. روح القدس نیزدر زندگی ما شروع به کار می کند و ذهن ما را عوض می کند تا مثل عیسی مسیح فکر کنیم و مثل او محبت بکنیم. وقتی به دیگران محبت می کنیم، شدت این محبت الهی را بیشتر احساس می کنیم. اما هرچند بخشیدن دارایی به سازمان های خیریه و حتی تحمل سختیهای شدید بخاطر ایمان، قابل ستایش است، هیچ چیزی جای محبت خالصانه نسبت به مردم را نمی تواند بگیرد. پس اگر نتوانیم اطرافیانمان را دوست داشته باشیم، وقت و سرمایه خود را بیهوده تلف کرده ایم!
"اگر عطای سخن گفتن به زبانهای مردم و فرشتگان را داشته باشم، زبانهایی که هیچگاه نیاموخته ام، اما در وجود خود نسبت به انسانها محبت نداشته باشم، مثل طبل توخالی و سنجی پرسروصدا خواهم بود. اگر عطای نبوت داشته باشم، و از رویدادهای آینده آگاه باشم و همه چیز را در باره هر چیز و هر کس بدانم، اما انسانها را دوست نداشته باشم، چه فایده ای به ایشان خواهم رساند؟ یا اگر ایمانی داشته باشم که به فرمان من کوه ها جابجا گردند، اما انسانها را دوست نداشته باشم، باز هیچ ارزشی نخواهم داشت. اگر تمام اموال خود را به فقرا ببخشم و بخاطر اعلام پیغام انجیل، زنده زنده در میان شعله های آتش سوزانده شوم، اما نسبت به انسانها محبتی نداشته باشم، تمام فداکاریهایم بیهوده خواهد بود." اول قرنتیان 1:13-3
وقتی در خیابان راه می رویم، گاهی چهرههای غمگین می بینیم، ولی بی اعتنا از کنار آنها می گذریم چون آنها را نمی شناسیم. اما اگر یکی از دوستانمان را ببینیم که غمگین است، می ایستیم، همدردی کرده دلداری می دهیم. محبت کردن دیگران لزوماً فقط یک احساس یا دلسوزی نیست بلکه یک تصمیم و یک عمل است. وقتی یکی از اعضای خانواده دچار مشکلی می شود، همه ما برای کمک می شتابیم. و وقتی مشکل آنها برطرف می شود، همه ما نفس راحتی می کشیم. بهمان صورت، این آرزوی نهایی خالق ماست که ببیند ما مثل اعضای یک خانواده پر محبت، مانند اعضای یک بدن، در فکر سلامتی همدیگر بوده و از همدیگر مراقبت می کنیم.
"به این ترتیب، اگر عضوی از بدن دچار دردی شود، تمام اعضای بدن با آن همدردی می کنند؛ و اگر افتخاری نصیب یک عضو گردد، تمام اعضا با او شادی می نمایند." اول قرنتیان 26:12
ممکن است تعجب کنیم که چگونه خدا، انسانهای خوب و بد را یکسان دوست دارد! دوست داشتن کسانی که به ما احترام می گذارند آسان است، اما محبت کردن افرادی که بی الفت هستند، غیر ممکن بنظر می رسد، چون ما انسانها آن چیزی که داریم محبت انسانی است! اما وقتی محبت الهی از طریق روحالقدس در دلهای ما می ریزد، می توانیم تصمیم بگیریم که دیگران، حتی دشمانمان را محبت بکنیم. وقتی داستان سامری نیکو را می خوانیم (لوقا 25:10-37) می بینیم که او نگاه نکرد که آیا کسی که زخمی شده بود دوست یا دشمن او بود. او هر کس را که خدا سر راهش می گذاشت، مورد محبت قرار می داد، چونکه در دلش محبت الهی می جوشید. بهمانطور، وقتی ما کم و کسری های برادران و خواهران مسیحی خود را می بینیم، و در عوض به آنها محبت نشان می دهیم، روزی آنها در ایمانشان قوی شده و ما به آنها افتخار خواهیم کرد. همچنین وقتی برای دشمنان ما دعای خیر و برکت کنیم، یک روز وقتی ببینیم که به خداوند ما ایمان آورده اند، از شادی در پوست نخواهیم گنجید!
پس اگر خدا ما را اینقدر دوست دارد، چرا مردم را تنبیه و به جهنم می فرستد؟! جالب است که هرچند عده زیادی این سوال را می کنند، اکثرشان نمی خواهند جواب آنرا بدانند چون نیتشان بهانه جویی و تمسخر است. اما آنانی که منصفانه قضاوت می کنند، با مطالعه کتاب مقدس جوابش را می یابند.
محبت و قدوسیت، از مشخصات بارز خداوند است. در حضور او جز پاکی چیز دیگری نمی تواند دوام بیاورد. در قدوسیت او عدالت هست، و عدالت نمی گذارد هیچ گناهی بدون تنبیه بماند. حتی ما انسانهای گناهکار، معتقدیم که ستمگر بایستی مجازات بشود، و برای همین جوامع ما قانون هایی وضع کرده اند تا درحد امکان جلوی بیعدالتی ها را بگیرند و ظالمان را تنبیه کنند.
اما از طرف دیگر، محبت خدا نمی خواهد حتی یک نفر زیر محکومیت بماند. از اینرو خداوند جسم انسانی پوشید و به دنیای ما وارد شد تا تاوان گناهان ما را خودش بپردازد. پس حالا اختیار با ما است تا انتخاب کنیم. ما شاهکار آفرینش او هستیم وخداوند با صبر زیاد به ما مادام العمر فرصت تصمیم داده است. او به ما ذهنی داده که بتوانیم منطقی فکر کنیم و با شواهد کافی که فراهم کرده است، به او اعتماد کنیم (یوحنا 30:20-31). او از هر درخت میوه انتظار دارد که میوه سالم بیاورد (متی 19:7 و لوقا 6:13-9). اما با وجود اینکه ما انسانها میوه های تلخ بار آورده ایم، او فرصتی دیگری به ما داده است تا بکمک او عوض شویم. خداوند برای داوری این دنیا عجله نمی کند، بلکه با انتظارآرزوی می کند که همه انسانها به رستاگاری برسند و نجات یابند.
"بنابراین، مسیح در وعده بازگشت خود تاخیری بوجود نیاورده است، گرچه گاهی اینگونه بنظر می رسد. در واقع او صبر می کند و فرصت بیشتری می دهد تا گناهکاران توبه کنند، چون نمی خواهد کسی هلاک شود." دوم پطرس 9:3
پس حالا انتخاب دست ماست وهر چه تصمیم بگیریم، نتایج ابدی خواهد داشت. اگر بپذیریم که گناهکار هستیم، و بتوکل به عیسی مسیح و قدرت خون او تقاضای بخشش کنیم، از مجازات ابدی بیرون خواهیم آمد. ولی اگر راه رستگاری را رد کنیم، به کارهای ظاهرا نیک خود ببالیم، و به گناهان خود که درغلاطیان 19:5-21 آمده است ادامه دهیم، این تصمیم، ما را به دوزخ خواهد برد. خوشا بحال آنانی که دوستی با خدا را می پذیرند و زندگی آنها از محبت الهی پر می شود! پس اکنون که فیض و محبت او را دریافت کرده ایم، سخنان خداوند و نجات دهنده مان، عیسی مسیح را به یاد آوریم که گفت:
"پس حال، دستوری تازه به شما می دهم: یکدیگر را دوست بدارید همانگونه که من شما را دوست می دارم. محبت شما به یکدیگر، به جهان ثابت خواهد کرد که شما شاگردان من می باشید." یوحنا 34:13-35
برای ادامه لطفأ روی "ازدواج مسیحی" کلیک کنید.