ملاقات با آفریدگار
دراینجا از 2 نوشته معتبر تاریخی که بوسیله یوحنا، یکی از شاگردان عیسی مسیح، و موسی، که یک رهبر برجسته و مورخ بود، نقل قول خواهم کرد. این نوشتهها هزاران سال بدون تغییرزنده مانده و اصالت خود را حفظ کردهاند. این نوشتهها نشانگر این حقیقت است که موسی و یوحنا، با آفریدگار زندگی و کائنات ملاقات کرده واز او الهام گرفتند!
موسی در طول صحبت با خالق خود مدت 40 روز بدون غذا و نوشیدنی سپری کرد بدون اینکه احساس گرسنگی بکند. او آنچه را که از خالق خود در باره پیدایش جهان و خلقت شنیده بود با الهام برشته تحریر در آورد. کتاب پیدایش برای اولین بار ما را با آفرینش و آفریدگار هستی، که یک خدای واحد در سه شخص الهی تجلی کرده است، آشنا میکند. گرچه کلمات محدود انسانی ما نمی توانند به اندازه کافی ذات الهی خداوند را توصیف کنند، اما خلقت و پیام های او بیانگرهدف آفرینش وعشق او به ما انسانهاست.
تجلی خدای واحد در سه شخص در آیات بعدی آشکار است. در این آیات میخوانیم که خداوند، روح خدا، و کلام قدرتمند او، هر سه همزمان وباهم در حین آفرینش جهان در گفتگو بودند. از این رو، در کتاب مقدس، عنوان های «پدر»، «کلمه» و «روح القدس»، اشاره به سه صورت الهی خدای واحد است:
"درآغاز، هنگامی که خدا آسمانها و زمین را آفرید… و روح خدا روی توده های تاریک بخار حرکت می کرد. خدا فرمود: «روشنایی بشود» و روشنایی شد. … سرانجام خدا فرمود: «انسان را شبیه خود بسازیم.. .»".
پس تمامی جهان هستی بوسیله «کلام» قدرتمند خدا به وجود آمد و زندگی بر روی زمین آغاز شد. کتاب پیدایش و انجیل یوحنا منشآء حیات و نور را آشکار ساختند:
"خدا گفت: «روشنایی بشود،» و روشنایی شد." - کتاب پیدایش
"در ازل، پیش از آنکه چیزی پدید آید،« کلمه» وجود داشت و نزد خدا بود.... هر چه هست، بوسیله او آفریده شده ... زندگی جاوید در اوست و این زندگی به تمام مردم نور می بخشد. " - انجیل یوحنا
زندگی جاوید و آزادی بزرگترین موهبتی بود که آدم و حوا برای مدتی گرامی داشتند. اما هیچ چیزی نمی تواند ابدیت و زندگی ابدی را به دلیل نافرمانی آدم و حوا نابود کند. آدم این فرصت را داشت که به نجات حوا بیاید و او را برهاند، ولی این قدم را برنداشت. در نتیجه، آنها زندگی ابدی را از دست دادند و بدبختیهای زندگی آنها روی زمین شروع شد. درهر نسلی، برادر علیه برادرخود قیام کرد و فرزندان آنها از تنفرنسبت بهمدیگر پر شدند. آنها تکثیر شدند و ملت های گوناگون تشکیل دادند. اما ملت ها علیه یکدیگر وارد جنگ شدند، والدین فرزندان خود را رها کردند و فرزندان این زخم های عمیق زندگی را با خود حمل کردند. ترس تمامی فکرانسان ها را فرا گرفت. با این حال، آنها بجای اعتراف اشتباهات و درخواست کمک از خالق خود، شروع کردند به قربانی کردن برای خدایانی که شبیه انسان های شریر وساخته شده تخیلات خود بودند. حتی افراد مذهبی که ادعا می کردند خدای مهربان را می شناسند، انگیزههای ناخالصی را پرورش میدادند.
جای تعجب است که امروزه بسیاری از مردم وجود خدا و قدرت هوشمند او را انکار کرده، استدلال می کنند که بشریت می تواند بدون خدا و بطور مستقل زندگی کند. اما همان افراد وقتی آزادی و حقوقشان پایمال می شود، نعره میکشند که چرا خدا از مداخله باز ایستاده و بداد آنها نمیشتابد.
در طول تاریخ، بشر احتیاج به حفاظت و قانون عادلانه داشته است. ما خواستار مجازات کسانی هستیم که به ما ظلم می کنند. ولی چه کسی میتواند بین ما قضاوت کاملأ عادلانه بکند؟ هیچ کس، حتی قضات ما دانسته یا نادانسته، عادلانه قضاوت نمی کنند!
بخاطر طبیعت ناپاک ما انسانها، ما عیب دیگران را بزرگ می کنیم اما عیوب خودمان را نادیده می گیریم! اگر عدالت واقعی در این زمین وجود داشت، همه ما به خاطر بیانصافی ها و جنایات خود مستحق مجازات بودیم. شاید بپرسیم چه جرمی؟ شاید فکر کنیم که کشتن جرم است، اما در نظر خالق ما ، بعوان مثال حتی وقتی به ناحق و با عصبانیت بر سر کسی هوار میکشیم، شخصییت او را خرد کرده و مرتکب جنایت می شویم!
اگر منصفانه قضاوت کنیم، همه ما جنایتکاریم! ما با چینین طبیعتی متولد می شویم! ما می خواهیم حتی از کسانی که ناخواسته برای ما کوچکترین ناراحتی ایجاد می کنند، انتقام بکشیم. واقعآ ما چه جور مردمی هستیم؟ چطور نسل بشرتا این حد شریر شد؟ آیا روزی میرسد که همه انسانها نسبت به یکدیگر قلبی بخشنده و پرمحبت داشته باشیم؟
اما حتی اگر چنین رویایی امکان پذیرمیبود، ما نیاز به یک بازسازی کامل واساسی در شیوه زندگی و طرز تفکر خود می داشتیم، چون صرفآ دانش رفتار و گفتار درست یا حتی انجام مراسم مذهبی هرگز نمیتوانند درون ما را عوض کنند. براستی که ما به یک دگرگونی عمیق و جراحی روحانی احتیاج داریم!
هرچند که همه ما، بدون استثنا نسبت به هم ظلم می کنیم وبه خالق وفادار خود دروغ می گوییم، قلب بخشنده او بی نظیر است. ما یاد گرفته ایم که همانند آدم و حوا تقصیرهای خود را بگردن همدیگر و دیگران بیاندازیم و از الگوی آنها پیروی کنیم! با تمام این احوال گناهان ما نمی توانند در محبت خداوند وبخشایش او خدشه ای وارد کنند.
خالق ما مثل ما فکر نمی کند و ما را مثل انسانها قضاوت نمی کند. در عین حالیکه او همچون آتش فربرنده مقدس و پاک است، و هیچ گناهی نمیتواند در حضور او بایستد یا بدون مجازات بماند، او خدای محبت است! برای همین، درک بخشش خداوند برای ما انسانها دشوار است. او کسانی که بگناهان خود اعتراف می کنند و طالب بخشش هستند، می بخشد! ولی برای بخشش واقعی بهایی می بایست پرداخت شود. کسی باید تاوان گناه ما را بپردازد تا بخشیده شویم. یک نفر باید فداکارانه جانفشانی کند تا بخشش امکان پذیرشود، چونکه تاوان و مجازات گناه مرگ است. پس هر کدام از ما می بایستی می مردیم تا تاوان گناهان خود را پرداخته و بخشوده شویم! پس در اینصورت بخشیده شدن چه فایده ای می داشت؟! آیا یک مرده از بخشیده شدن شادمان می شود؟!
اما، زمانی که ما انسانها ناامید و درمانده بودیم، آفریدگار ما به نجات ما آمد! این بزرگترین و عجیبترین داستان عشق واقعی است. اوآنقدر ما را دوست داشت که با کمال میل تنبیهات ما را بجان خود گرفت وبجای ما مجازات شد تا ما آزاد شویم! او برای همه، از آدم و حوا گرفته تا من و تو فدا شد!
لطفاً برای ادامه روی "بازیابی آزادی" کلیک کنید.
سوالات: لطفا صحیحترین پاسخ را انتخاب کنید.
الف: مسیحیان معتقد به سه خدا هستند.
ب: مسیحیان معتقد به خدای واحد هستند.
ج: مسیحیان اعاتقاد دارند که خدای واحد در سه شخص الهی تجلی شده است.
ج: صحیح!: خدا یکتاست. او خود را در سه شخص، یعنی، خدای پدر، پسر، و روح القدس تجلی کرده است.