رهبری هماهنگ

زبان خود را انتخاب کنید

رهبری هماهنگ

 

امروزه فلسفه های رهبری زیادی وجود دارد که هر کدام مزایا و کمبودهایی دارند و هر کدام  روشهای خاصی را برای رهبری گروه ها ارائه میدهند.  یک گروه میتواند یک تیم کوچک از کارشناسان فنی باشد یا گروه بزرگی مثل جمعیت یک کشور باشد. از آنجا که رهبری خوب باعث موفقیت مالی شرکتها میشود، بسیاری از شرکت ها هزینه های بزرگی را برای آموزش مدیران ارشد شرکت اختصاص میدهند. مدیران خوب، بنوبه خود میتوانند سهم بزرگتری از بازار را بچنگ آورند و در نتیجه منفعت شرکتشان را بیشتر کنند. 

یکی از شرکت‌های بزرگ برنامه جدیدی شروع کرد تا مدیران جوان را برای مسئولیتهای بزرگتر آماده کند. آنها با عده زیادی از مدیران موفق مصاحبه کردند تا رمز موفقیت آنها را پیدا کرده و بفهمند چه وجوه تشابهی بین آنها وجود دارد تا یک لیستی از تمام خصلتهای مشترک تهیه کنند. چند نمونه از ویژگی‌های خاص مدیریت موفق عبارت بودند از: اعتماد به نفس، فروتنی ، مثبت نگری، پرانرژی، رفتار دوستانه، کمک به افراد تیم، بعهده گرفتن مسئولیت اشتباهات خود، شجاعت، وفاداری، و غیره. متاسفانه وقتی این برنامه را بمرحله اجرا گذاشتند، بسیاری از مدیران جوان نتوانستند موفق بیرون آیند. چون کاملأ واضح است که چنین خصلتهای بارز در افرادی که تولد تازه دارند و با روح القدس مشارکت دائم دارند بوجود می آید. به عبارت دیگر، فقط در زندگی یک مسیحی بالغ که تولد تازه دارد و از روح خدا کمک می گیرد میتوان این خصلتها را مشاهده کرد!

مسلماً، برای رسیدن به رشد روحانی و در بر گرفتن چنین ویژگی‌های رهبری، نیازمند ذهنی تازه و اراده‌ای استوار خواهد بود تا بتوان از عادت‌های بدی که از بدو تولد از افراد خانواده و از فرهنگ جامعه خود یاد گرفته ایم آزاد شویم. به عنوان مثال، ما یاد گرفته ایم که برای کسب مقام بالاترباید رقبا را از پای در بیاوریم! این طرز فکر با تعلیم مسیح مغایرت اساسی دارد.

پس چطور میتوان طرز فکر افرادی را که عادتأ این کارها را انجام می دهند عوض کرد؟ حتی شاگردان عیسی مسیح، مثل گذشتگان و آداب و رسوم گذشته فکر و رفتار میکردند چون هر کدام آرزو داشتند بعنوان رهبر گروه خودشان شناخته شوند. این طرز فکر باعث وسوسه چند نفراز شاگردان مسیح شد بطوری که آنها سعی کردند با ترفندهای انسانی و سیاست بازی، نظر استادشان را بدست آورند و رئیس گروه شوند. ولی درنهایت، خجل شده، همچنین باعث رنجش شدید همقطاران خود شدند.

شاگردان عیسای مسیح برای درک مفهوم رهبری مسیحی، احتیاج به یک تحول فکری داشتند، چون بین خودشان بحث می کردند که چه کسی بزرگتراز همه است. و در این لحظه تاریخی و حیاتی بود که عیسی مسیح، مفهوم رهبری مسیحی را باز کرد:

"در ضمن بین شاگردان این بحث درگرفت که کدام یک از ایشان بزرگتر است. عیسی به ایشان گفت: « در این دنیا، پادشاهان و بزرگان به زیردستانشان دستور می دهند و آنها هم چاره ای جز اطاعت ندارند! اما در میان شما کسی از همه بزرگتر است که بیشتر از همه به دیگران خدمت کند. دراین دنیا، ارباب بر سر سفره می نشیند و نوکرانش به او خدمت می کنند. اما اینجا بین ما اینطور نیست، چون من خدمتگزار شما هستم."  لوقا 24:22-27

تعلیمات عیسای مسیی عمیقاً طرز فکر و شیوه زندگی شاگردانش را تغییر داد بطوری که در اولین کلیسایی که تاسیس شد، بجای یک رهبر، یک تیم رهبری، شامل سه نفر از شاگردان بوجود آمد، و یعقوب که حتی یکی از 12 شاگرد نبود، بعنوان سخنگوی گروه، دبیر، و نماینده شورای مسیحیان انتخاب شد!

در تمام دنیا امکان ندارد کسی را پیدا کنیم که تمام مهارت ها و توانایی های رهبری را داشته باشد یا وقت آنرا داشته باشد که بکار ببندد. جالب است که حتی روح‌القدس تمام عطایای روحانی را به یک شخص واحد نمی دهد. برعکس، اوهدایای و توانایی های  روحانی را بین ایمانداران به مسیح پخش می کند تا جمع ایمانداران، یعنی کلیسا، با هماهنگی و وابستگی به همدیگر کار کنند.

"تا به این ترتیب در میان اعضای بدن هم‌آهنگی ایجاد شود و هر عضو همان قدر که به خود علاقه و توجه دارد، به اعضای دیگر نیز علاقمند باشد." اول قرنتیان 25:12

وقتی چند رهبر تجربیات و توانایی‌های خود را با هم بکار می برند، قدرت آن گروه بمراتب بیشتر ازمجموع توانایی های هرکدام خواهد بود اگر آنها بتنهایی کار میکردند. علاوه بر این، اگر یکی از رهبران گروه، مثلأ یک گروه سه نفری اشتباهی انجام دهد، دو نفر دیگر بکمک و حمایت او آمده و کمبود را پر میکنند. آنها برعکس رقبا، همچون اعضای یک بدن با هم کارمی کنند.

پولس رسول، بزرگترین مبشر قرن اول بود ولی اکثرأ همراه با دیگر رهبران سفر می کرد تا کلیساهای جدید تأسیس کند. او در هر کلیسا گروه های رهبری متشکل از چندین کشیش تشکیل می داد. متأسفانه، همانطور که پولس پیش بینی می کرد، افراد قدرت طلب وارد کلیسا شدند و بجای رهبری گروهی و خدمت به اعضا، عنوانها و سلسله مراتب برقرار کرده، بر اعضای کلیسا حکومت کردند. غرور انسانی ممکن است حتی رهبران خوب را وسوسه کند تا دیگران را از گروه رهبری برانند و بتنهایی ریاست کنند. در این باره، پطرس رسول این خطر را مشاهده کرده، می نویسد:

"خواهش من اینست که گله ای را که خدا به شما سپرده است، خوراک دهید. با میل و رغبت از ایشان مراقبت نمایید، نه از روی اجبار و نه بخاطر چشم داشت، بلکه بخاطر اینکه می خواهید خداوند را خدمت کرده باشید. ریاست طلب نباشید، بلکه سرمشق خوبی برای ایشان باشید." اول پطرس 3،2:5

 

برای ادامه، لطفأ روی "همکاری" کلیک کنید.